loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت زهرا,متن روضه,شهادت حضرت زهرا,روضه شهادت حضرت زهرا,حضرت زهرا,روضه حضرت زهرا,متن روضه فاطمیه,روضه فاطمیه,فاطمیه,مداحی فاطمیه,متن مداحی فاطمیه,متن مداحی همراه با صوت,متن روضه فاطمیه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1751 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3823 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 972 زمان : نظرات (0)

از همه بچه سیدا معذرت می خوام، اما چه کار کنم، باید بگم تا بدونی این حرومزاده تو کوچه چیکار کرد، این فاطمه همون فاطمه ای است، که از مرد نابینا رو میگیره، چهل تا نامرد تو کوچه ایستادند،

در بر دیده ی یک شهر زمین می خوردم

هیچ گه فاطمه اینگونه برانداز نشد

من نمی گم یکی بیاد، دست بابام و وا کنه

یکی بیاد مغیره رو از مادرم جدا کنه

آی همسایه ها مادرم حامله است، مغیره با لگداش داره مادرمو می کشه. بعضی ها فکر می کنند، با یک لگد در باز شد، نه این جوری فکر نکنی ها، بی بی همسر علی است، علی واره،  وقتی بی بی اُمد دم در، با خودش گفت: اگه اینا بفهمند من دختر پیغمبرم، می رند، کاری به کار علیم ندارن، بار شیشه داره، امشب وقتی آقا داره بدن و غسل می ده، دید کف دست زهرا سلام الله علیها رد بریدگیه، مونده این رد خنجر چیه، ام الکلثوم اُمد، بابا من می دونم، آخه اون روز قبل از فضه اُم الکلثوم رسید دم در، گفت: بابا وقتی نامرد در و هل می داد، مادر دو تا دستاش و به در گرفته بود، این  در به محسن نخوره، وقتی دید زورش نمی رسه، یه وقت دیدم از لای در خنجر فرستاد، مادر خنجرو گرفته، در باز شد یه وقت صدای مادر بلند شد، فضه به دادم برس، محسنم و کشتند، هر جا نشستی ناله بزن یا زهرا.

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1935 زمان : نظرات (0)

چهل نفر وسط كوچه فكر نكردند

علی به خانه زنی باردار داشته باشد

گمان نمی كنم، اینسان كه در شكسته به دیوار

به كوچه فاطمه راه فرار داشته باشد

هرچی درو فشار میداد، فاطمه خودشو جمع می كرد، فقط می گفت:یا ابتا، بابا

گفت:بیرون بیاین، خونه رو میخوام آتیش بزنم، گفت:فاطمه تو این خونه است، گفت:ولو فاطمه تو این خونه باشه، گفت:حسنین توی این خونه اند، گفت:ولو حسنین تو این خون باشند، آی آی، امان امان،

چهل نفر همه مست سقیفه و مولا

به یاری از چه كسی انتظار داشته باشد

شفاعتم نكنی، در حضور مرگ خوشم كه

به احترام تو قبرم فشار داشته باشد

اگه ناله شو می زنی، در محضر پسرش آبرو داری می كنی بگم، زینب نشسته بود، كنار بستر ، هی مادرو نگاه می كرد، دستمال رو صورتش می ذاشت، عرق رو  از صورت مادر پاك می كرد، می دید مادر از این پهلو به اون پهلو می خواد بشه، از خواب بلند میشه، میشینه، به اون پهلو میشه، می گه یاعلی،

سه آیت حسن و زینب و حسین شد اما

نشد كه آخر كوثر چهار داشته باشد

چهل نفر همه مست سقیفه و مولا

به یاری از چه كسی انتظار داشته باشد

شفاعتم نكنی، در حضور مرگ خوشم كه

به احترام تو قبرم فشار داشته باشد

نه در حدود مدینه است نه به سینه

مگر كه می شود این زن مزار داشته باشد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 5599 زمان : نظرات (0)

همین كه بهتری الحمدالله

جدا از بستری الحمدالله

همین كه در زدم دیدم دوباره

تو در پشت دری الحمدالله

این یكی دو روز آخر خودش در و باز كرد، گفت:بذار این عقده تو دل آقام نمونه، من و پشت در ببینه، جان حضرت زهرا بخیل نباشی ناله تو رها كن،

همین كه بهتری الحمدالله

جدا از بستری الحمدالله

همین كه در زدم دیدم دوباره

تو در پشت دری الحمدالله

انگار دنیارو بهم دادن

شنیدم یادی از دُردانه كردی

فاطمه من مسجد بودم اما مثل اینكه خبرایی تو خونه بوده، چه خبر؟پیداست!

شنیدم یادی از دُردانه كردی

و موی دخترت را شانه كردی

نگفتم استراحت كن عزیزم

شنیدم كارهای خانه كردی

كی گفت پاشی خونه رو جارو بزنی، الله اكبر، كنایه فهما

تو دیگر با حجابت خو گرفتی

حرفای شب شهادتی نیست، ها، حرفای دم بستر علی ه،

به چندین علت از من رو گرفتی

گمان كردی ندیم زیر چادر

چگونه دست بر پهلو گرفتی

صورت تو نشونم نمی دی، بازوت و نشونم نمی دی، سینه تو نشونم نمی دی، نمی تونی قد خم تو از علی پنهان كنی،

جواب حرف هایم شد همین نه

دیدی آدم كلی حرف می زنه، آخرش می گه همین

غریبه بودم اما این چنین نه

خیلی این عاطفیه

جواب حرف هایم شد همین نه

غریبه بودم اما این چنین نه

ببینم قصد رفتن كه نداری

نرو ، جان امیرالمؤمنین نه

شنیدم بسترت را جمع كردی

و با سختی پَرَت را جمع كردی

شنیدم آب دادی به حسینت

حواس دخترت را جمع كردی

روضه بخونم برات، كانون توجه، تو خونه ی زهرا، زینبه، راه می رن تو خونه، همه نگاه به زینب می كنن، آخه پرستار زینبه، یه حرفی بزنم، بخدا شب جمعه ای یه، از درون دارم می سوزم، یه حرفی برات بزنم، نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم، چقدر از من پذیرایی می كنی، با ناله ات، قربون این زینب برم، كه از چهار ساله گی پرستار شد، بگم، اما بمیرم براش، پرستار هركی شد باالاخره رفت، از هر كی پرستاری كرد، داغش به دلش موند، فقط امام سجاد زنده موند، اما هركی رو زینب پرستاری كرد، تنهاش گذاشت، از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده، من یكی یكی جلو می رم، صبركن، بهت می گم، اون وقت، سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت، می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت، وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد، می دید مادرش هی دور باباش می چرخه، پرستاری می كنه، اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند، یادش موند، تو اوج مصیبت پیغمبر، مادرش یه لبخند زد، بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت، بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود، دخترم گریه نكن، فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه، بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده، یه بار از مادر پرستاری كرد، از هرپرستاری من یه خاطره بگم، دلشو داری؟، شب جمعه است، چه خاطره ای بگم، دخترم بیا بشین باهات حرف دارم، عجب پرستاریه، دخترم این بقچه رو باز كن، این كفن اول مال منه، می دی بابات علی منو كفن كنه، ببین چه خاطره هایی، یه دونش آدم و می كشه، كفن دوم  مال بابات علی ه، می دی داداش حسنت بابا تو كفن كنه، كفن سوم، مال داداشت مجتبی است، باید بدی حسین، یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه، یه پیراهن و رو دست گرفته، آخ كربلا، شب جمعه است، كربلا،  اینم یه خاطره،  از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم، مادره شم رفت، چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد، یه خاطره ام از بابا بگم، اون شب همه جمع بودن، صدا زد بچه های زهرا بمونن، بقیه برن، زینب یه طرف، اُم كلثوم یه طرف، حسین یه طرف امام حسن یه طرف، زینب یادش نمی ره، داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون، بابا صداش زد، بابا تو بمون پسرم، صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم، بذار برم، خجالتم نده، زینب این خاطره رو یادش می ره مگه، خودش با چشم خودش دید، دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا، یه روزی می آد، حسینم و كربلا تنها می ذارن،  حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی، یه سرش كربلا و حسین ه، باباشم رفت،  حالا شده پرستار برادراش،  داداش بزرگتر هم رفت، با جگر پاره رفت، با بدن سوراخ سوراخ شده رفت، اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت، اما همه اینها كنار، من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم، خیلی ها رو كنار گذاشتم،  روضه ، روضه آماری، به اصطلاح روضه خونها، یعنی می تونی آمار بدی ، دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده، تنهایی وایستاده، اما من همه رو حذف می كنم، یه پرستاری دیگه ام كرد، اونم آخرش رفت، اما این یكی ،  یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد، اگه مادرش و پرستاری كرد، باباش بود، داداشاش بودن، اگه باباشو پرستاری كرد، دو تا داداشاش بودن، اگه گفتی كجا بریم، یه جایی كه بی برو برگرد، جواب بدن، اگه داداشاش و پرستاری كرد، هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن، اما از خرابه ی شام، برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت، چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ، خودشو انداخت رو این دختر، آی، آخه تو امانت حسینمی، شب آخرچیكار كرد، وای وای بگم كجا پرستاری كرد، بگم كجا، اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن، هی جلو چشای رقیه رو گرفت، این بچه چیزی نبینه، اما وقتی سر بریده رو بغل كرد، اما این لبا چرا پاره است، حسین....

خرابه با تو بهتر از جنان است

دل پیرم به شوق تو جوان است

اگر خونی شده لب های خشكت

گمانم جای چوب خیزران است

حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند، شب توبه است، شب آمرزش گناهانه، كی بهتر از زهرا، كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی، چه اسمی بهتر از نام حسین، دست تو بیار بالا، به زهرا و بچه های زهرا، به حسین زهرا، الهی العفو

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2311 زمان : نظرات (0)

بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست

صفای فاطمیه از صفای مادرتوست

اگر که سائلم و نوکر همیشه گی ام

فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست

می خوای با امام زمان بگی بگو:مادر مادر...داری می ری مادر، کجا می خوای بری مادر

تمام عزت شیعه رحین منت اوست

تمام زندگی ما فدای مادر توست

ز نور چادر او ما همه مسلمانیم

نه فقط اون هفتادتا یهودی، هشتاد تا یهودی مسلمان شدند، ما هم تا ابد، اسلام مون مدیون چادر زهرا ست، این چادر سیاه پرچمه تا آخر عمرت، تا دنیا دنیا است این پرچم بالاست،

زنور چادر او ما همه مسلمانیم

که اصل طینت ما خاک پای مادر توست

به وقت مرگ که دستم زهر دری کوتاست

آی، فکر نکنی رفیق من فقط حرف مرگ می زنم، یا ما حرف مرگ می زنیم، خود بی بی به مولا علی فرمود: علی جان، من از شب اول قبر نگرانم، زهرا بگه من چی بگم، صدا زد علی جان تنهام نذاری بری، بایست بالای قبرم تا من این تنهایی قبر و حس نکنم، الله اکبر

زهرایی که  زهرا است،  زهرایی که همه کاره ی زمین و زمان و سماوات و ملک و ملکوته،  به علی می گه، علی جان قرآن برام بخون، علی می خوام آروم بشم با صدات، علی می خوام اُمدن بهم گفتن: امامت کیه بگم همین آقایی که بالا سرمه امام منه،  آخ چی می شه ، ماهم  این جوری بگیم، چی می شه به ما بگن اممت کیه بگم همین امام زمانی که بالاقبرمه امام منه

به وقت مرگ که دستم زهر دری کوتاست

امید و دل خوشیه من  وفای مادر توست

من شک ندارم، مادرت میاد، یه چیزی بگم شب جمعه ای گریه کنی، خودشم نیاد،  بچه اش و می فرسته، می گه حسینم، پاشو برو، سینه زنت وحشت قبر داره،  حسینم این یه عمر برات سینه زده، حسین، داد بزن، ناله بزن صداتو فاطمه بشنوه، ای تشنه لب حسین، امشب مادرشم داره همین و می گه، حسین،  عشق زینب حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1879 زمان : نظرات (0)

زیر باران دوشنبه بعداز ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیبها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گردوغبار

قبلاً این صحنه را نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

 پسر کوچکش رسید از راه

طفلكی چند بار خورد زمین

دو قدم مانده بود تا مادر

گفت:برخیر خانه نزدیك است

جان بابا بلند شو دیگر

گفت: آرام باش چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم

دست من را بگیر گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند با سختی

یا علی گفت از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

    صبح فردا به مادرم گفتم 

گوش کن این صدای روضه ی کیست؟

طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه ای مشکی ست

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ی ما چقدر تاریک است

گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه

راستی فاطمیه نزدیک است

این روضه امام حسن بود برات خوندم، مادربخواد بره بیرون، بچه، اثبات شده پسر بچه زمانی كه به دنیا می آد، نسبت به مادر غیوره، غیور، امام حسن علیه السلام، امام حسنی كه مولا(امام علی علیه السلام)داشت به محمد حنفیه، می گفت:چرا برگشتی، عیبی نداره، این ترس و از مادرت به ارث بردی، می گه داشتم می شنیدم، دیدم شتر  پی شد، پرچم اسلام وسط میدان به اهتزاز درآمد، علم دیگه به دست من نیست، دیدم برادرم امام مجتبی وسط میدون، غیرت امام مجتبی از بچه گی، تمام اهلبیت، همه به مادراشون حساسند، بابا، جوجه به مادرش حساسه،

مرو كه كوچه برای پرت خطر دارد

مرو كه رد شدن امروز درد سر دارد

مگرنگفت : خداوند خلقتت حتی

برای صورت تو برگ گل ضرر دارد

گمان نمی كنم این مرد بی حیا

این جا بدون حادثه دست از سر تو بردارد

ز روی پوشیه زد تازه این چنین شده ای

كه چشمهات فقط دید مختصر دارد

بزرگ بانوی این شهر باورت می شد

زخاك كوچه حسن گوشواره بر دارد

نوشته اند كه پیشانی ات به جایی خورد

خلاصه ضربه ی بد این چنین اثر دارد

میان كوچه بدون رمق، بدون فدك

نشسته فاطمه یعنی علی خبر دارد؟

زنی كه زمین بخوره،  فوری بخوان، بلندش كنند، می گه دست بهم نزنید، بلند می شم، اول چادرش و میزون می كنه، اگه توان بلند شدن هم نداشته باشه، همین طور رو زمین میشینه آروم آروم

نشسته فاطمه یعنی علی خبر دارد؟

فرمود روضه ی من پاره های جگر و  طشت ولخته های خون نیست، روضه ی من اینه، تا تو كوچه مادرم دست منو گرفته بود، بعد اون حادثه دیگه من دست مادرم و گرفتم، ای وای..اگه تونستی خودت روضه بخونی . ای مادر مادر مادر، همشون گریه می كردند، یه روز هركار كردند، امام مجتبی از حجره بیرون نیومد، مولا اُمد بابا جان، اینهام داغ دیدن، تو باید خواهر و برادرتو ساكت كنی، بیا بیرون، یه گوشه ای از حجره نشسته بود، زار می زد امام مجتبی، آخ آخ . فضه اُمد، اسماء اُمد، چرا نمیای بیرون

همه می گن گریه نكن

 اما می خوام زار بزنم

همه می گن آروم بگیر

 ولی دیگه نمی تونم

آقا مگه فقط شما مادر از دست دادید، نه، ولی یه چیز دیگه است،

غروب ها همه می گن

 غروب اون كوچه رو از یاد ببرم،  اما نمی شه

پیش چشم های منه برا همیشه

 منو آتیش می زنه برا همیشه

كسی نمی دونه من می دونم

 كه میون كوچه پیش چشام، مادرم، مادرم

كسی نمی بینه، من می بینم

 تو كابوس شبام، بغض صدام، مادرم مادرم

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1000 زمان : نظرات (0)

روزی که هست یوم یفر و من الاخیه

بیچاره می شدیم چو مادر نداشتیم

لذا امام باقر علیه السلام فرمودند: مادر ما وقتی میاد، با اون، عظمت وارد محشر می شه، خطالب می رسه غَضَّ أَبْصارَهُمْ، همه چشمها خود به خود بسته می شه، مادر ما با هفتاد هزار، حله بهشتی، در بدنش اُفتاده، می آد و با آن حشم و ملائکه از چپ و راست، بالا سر و کنار، وارد می خواد بشه، ناله می زنه، آخرش می فرماید، مادر ما مثل مرغی که دانه از لابه لای سنگ ها پیدا می کنه، دونه دونه محبین شو ، خودش دست می گیره، وارد بهشت می کنه، گفت: آقا یعنی محبین و!؟، همچین که یارو تعجب کرد، این طوری با امام باقر علیه السلام صحبت کرد، فرمود: محب محبش، یعنی یه نفر تو رو دوست داره، می خواد ارمنی باشه، یهودی باشه، به هر بهونه ای محب ِمحب، مادر با همون دستاش ، می آد یک یک مارو، ... آخ مادر،

بابا ببین فدا شدنم را به پشت در

روی زمین رها شدنم را به پشت در

باور کن این جماعت نامرد آمدند

پایان دهند پا شدنم را زپشت در

اما من از ولای علی دل نمی کنم

ثابت کنم فداشدنم را به پشت در

بی اذن آمدند و مرا بی هوا زدند

دیدند حق ادا شدنم را به پشت در

آتش بیار معرکه کارش گرفته بود

فهمید برملا شدنم را به پشت در

گفتند صدای دختر پیغمبره، گفت: بزنید، اول کسی جرأت نکرد، اول خودش زد، وای وای

حتی نفس نفس زدنم را شنیده است

دانست مبتلا شدنم را به پشت در

یادش بخیر بوسه گه ات بود قامتم

حالا ببین تا شدنم را به پشت در

گل بودم و به غیر خدا هیچ کس ندید

از غنچه ام سوا شدنم را به پشت در

تعداد صفحات : 48

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 76
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 450
  • آی پی دیروز : 656
  • بازدید امروز : 1,442
  • باردید دیروز : 6,157
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 15,967
  • بازدید ماه : 15,967
  • بازدید سال : 1,331,000
  • بازدید کلی : 19,836,828